يه شب كه من حسابي خسته بودم
گویند ز بوسهی محبت بینا شود آن که کور باشد دروازهی بی کلید دل را بوسه سند عبور باشد ماچی که به گوشه ای کناری از چشم حسود دور باشد سوزنده و گرم و پر حرارت چون آتش در تنور باشد ماچی که ز روی سوء نیت بر گونه ی چون بلور باشد نه بر رخ آن که ریش دارد بد هیکل و لندهور باشد ترجیحن اگر اناث باشد ناچار اگر ذکور باشد لب نازک اگر مثال قیطان یا قلوه ای و قطور باشد باید که به روی لب نشیند چسبیده و جفت و جور باشد هنگام وصال و وقت تمکین میکیدن لب ضرور باشد نه خشک و نه خیس ، بلکه لب ها باید کمکی نمور باشد لب چون که ملیح و پر نمک شد طعمش چو خیار شور باشد معتاد لب تو در شب و روز یا نشئه و یا خمور باشد آن شیخ که نهی بوسه می کرد امید که زنده گور باشد فتوای مرا شنو که بوسه آمرزش هر قصور باشد در خواب شنیدم از بزرگی : بوسه سبب السرور باشد گفتم که چگونه بوسه ای ؟ گفت : ماچی که به جبر و زور باشد یک بوسه به سنگ قبر هالو چون فاتحه ی قبور باشد شیخ با من بگو آن پشت چه اخباری هست؟ توی آن صفحه ی ناجور چه اسراری هست؟ گر قــــــسم یاد کنی مطلب ناجوری نیست عکس در عینک تو فــاش کند آری ، هست شدم با چت اسیر و مبتلایش / شبا پیغام می دادم از برایش به من می گفت هیجده ساله هستم / تو اسمت را بگو، من هاله هستم بگفتم اسم من هم هست فرهاد / ز دست عاشقی صد داد و بیداد بگفت هاله ز موهای کمندش / کمـــان ِابــروان ، قــد بلنــدش بگفت چشمان من خیلی فریباست / ز صورت هم نگو البته زیباست ندیده عاشق زارش شدم من / اسیرش گشته بیمارش شدم من ز بس هرشب به او چت می نمودم / به او من کم کم عادت می نمودم در او دیدم تمام آرزوهام / که باشد همسر و امید فردام برای دیدنش بی تاب بودم / ز فکرش بی خور و بی خواب بودم به خود گفتم که وقت آن رسیده / که بینم چهره ی آن نور دیده به او گفتم که قصدم دیدن توست / زمان دیدن و بوییدن توست ز رویارویی ام او طفره می رفت / هراسان بود او از دیدنم سخت خلاصه راضی اش کردم به اجبار / گرفتم روز بعدش وقت دیدار رسید از راه، وقت و روز موعود / زدم از خانه بیرون اندکی زود چو دیدم چهره اش قلبم فرو ریخت / تو گویی اژدهایی بر من آویخت به جای هاله ی ناز و فریبا / بدیدم زشت رویی بود آنجا ندیدم من اثر از قـــد رعنـــا / کمـــان ِابــرو و چشم فریبـــا مسن تر بود او از مادر من / بشد صد خاک عالم بر سر من ز ترس و وحشتم از هوش رفتم / از آن ماتم کده مدهوش رفتم به خود چون آمدم، دیدم که او نیست / دگر آن هاله ی بی چشم و رو نیست به خود لعنت فرستادم که دیگر / نیابم با چت از بهر خود همسر بگفتم سرگذشتم را به شاعر / به شعر آورد او هم آنچه بشنید که تا گیرید از آن درسی به عبرت / سرانجامی نـدارد قصّه ی چت رهرویی می گفت گر بودم خدا درد و غم میشد ازین دنیا جدا پیامک زد شبی لیلی به مجنون بیاور مدرک تحصیلی ات را پدر باید ببیند دکترایت " اینترنت ایران " اینترنت را در ایران قصه هاییست که صفر از بیست هم واسش زیادیست در این عصر جهان ارتباطات ما موندیم تو نحوه ی اتصالات دیالاپ را نگو عقل از سرم رفت کانکت شی تو بسی پول از کفت رفت زسرعت عجیبش مات ماتم سبب گشته زدیم رکوردی فاخِـر از آخر اول و از اول آخـِـر ای دی اس ال بسی بهتر بود لیک بباید داشته باشی خانه ای شیک وگر مستاجری کار تو زارست تهیه ی مدارک شاهــکارست وایمکس اما ندارد هیچ مشکل نیاز دارد به یک مودم خوشگل درسته که کمی شارژش گرونه ولی اکنون خوراک هر جوونه بزرگواران آی تی وقت کار است که این کم سرعتی ننگ است و خوار است جواب محکمه_شاعر نا شناس تو خواب دیدی من تو بیداری دیدم www.HoseinieH.com پرسپولیس و رنگ سرخ گر تو ابی را طرفداری کنون این چنین راه و روش فن و فنون من بیاموزم تو را فارغ شوی سرخ رو گردی و بس بالغ شوی غیرت و جمعیت و تکنیک ما ان لباس قرمز و بس شیک ما حرمتی دارد بی مثل و مثل معنوی گردیده سرخی ازازل در طبیعت رنگ سرخی بیشمار گشته رنگ سیب انگور و انار لیک ابی را نمیبینم به چشم گشته پنهان شاید از سرخی به خشم رنگ اب ابی نباشد ای عزیز اب بی رنگ و زلال است و تمیز همچو یک ایینه می گیرد به خود رنگ های حول و پیرامون خود اسمان بر روی دریا واقع است این دلیل رنگ هر دریاچه است اسمان هم گر کنون ابی شده چون عدم بوده چنین خالی شده شاهدی دیگر بود رنگین کمان سرخ بر صدر است و ابی در اسمان
|
About
به وبلاگ من خوش آمدید.نظر بدهید.شهرتون هم بنویسید
Archivesمرداد 1391خرداد 1391 AuthorsLinks
فروشگاه اینترنتی
تبادل
لینک هوشمند
SpecificLinkDump
حمل ماینر از چین به ایران |